ترسيده اي عاشقت شوم؟؟؟ نه نترس ديگر عاشق نمي شوم ديگر حوصله غزل سرودن ندارم ديگر بي بهانه باران نمي بارم ديگر طعم آغوشت را نمي خواهم من نبودنت را با يک سرنگ در رگهايم جاري مي کنم دوريت را هر شب پيک به پيک سر مي کشم هق هق دلم را زير آتش سيگار پنهان مي کنم نبودنت در من جاريست
نظرات شما عزیزان:
|